«رابرت پالادینو»، معاون سخنگوی دستگاه دیپلماسی آمریکا در آخرین پرده از نمایش خصومت پایانناپذیر نظام سلطه با انقلاب اسلامی، بهتازگی اعلام کرده است که ۴۰ میلیون دلار برای جنگ تبلیغاتی با ایران (والبته روسیه و چین) بهمنظور «حمایت از طرحهایی جهت مبارزه با هجمههای تبلیغاتی و اطلاعات نادرست» اختصاص دادهشده است. پالادینو در جمع خبرنگاران گفت این بودجه را «مرکز تعاملات جهانی» در راستای این هدف اختصاص داده است.
این مرکز، یکی از زیرمجموعههای وزارت خارجه آمریکاست، از دو سال پیش بهمنظور مقابله با هجمههای تبلیغاتی از سوی گروههای تروریستی و کشورهای خارجی تاسیسشده و بناست علاوه بر ایران، با نبرد تبلیغاتی چین و روسیه هم مقابله کند. پیشزمینه و بنیان این اقدام آمریکا را میتوان در «سند راهبرد امنیت ملی» این کشور جستجو کرد.
مشاوران امنیتی ترامپ سه لایه از بازیگران تهدیدکننده امنیت در عرصه بینالملل را در توضیح این راهبرد ترسیم کردهاند: «قدرتهای تجدیدنظرطلب چین و روسیه، دولتهای سرکش ایران و کره شمالی و سازمانهای فراملیتی تهدید برانگیز بهویژه گروههای تروریستی جهادی»! بهاینترتیب، ایران، چین، روسیه و گروههایی که تروریستی نامیدند، چهار هدفی هستند که بودجه فوق برای مبارزه با آنها تصویبشده و یادداشت پیش رو میکوشد این سیاست به اصطلاح تبلیغی کاخ سفید را بررسی کند.
۱- بر اساس این سند، راهبرد اصلی دولت ترامپ در غرب آسیا بر «برجستهسازی تهدید ایران» متمرکز شده، لذا تلاش میکند که با ترفند مقابله با جنگ تبلیغاتی ایران، تهدید رژیم صهیونیستی را کمرنگ و خطر ایران اسلامی را پر رنگ جلوه دهد.
ترامپ بهتبع اسلافش، فعالیت، سازماندهی و تامین مالی گروههای تروریستی در غرب آسیا را به جمهوری اسلامی نسبت داده و از لزوم ایجاد یک جبهه متحد، متشکل از کشورهای منطقه و تلآویو در برابر ایران در هر کنفرانس و نشست و گعدهای سخن به میان میآورد. کاخ سفید حتی بزرگترین مشکل منطقه که تعارض ریشهای و عمیق فلسطین با صهیونیستهاست را از گردن خود باز کرده و لاینحل باقی ماندن آن را متوجه حمایت ایران از گروههای مقاومت کرده است.
گویی که هیچ گره و معضلی در غرب آسیا نیست که بدون تضعیف ایران غیرقابلحل باشد! از طرفی، اصرار آمریکا بر اینکه نام ایران را در کنار جدیترین تهدیدات جهانی بیاورد (تروریسم تکفیری)، به این منظور صورت گرفته که ادعای غیرقابلباور و رنگباخته دستیابی ایران به تسلیحات هستهای همچنان تازه و در صدر خطرات بینالمللی باقی بماند.
۲- پس از جنجالی که در آمریکا بر سر دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری در این کشور به راه افتاد و ترامپ، محصول مهندسی انتخاباتی روسها معرفی شد، «جان بولتون»، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در مردادماه، طی مصاحبهای با شبکه «ایبیسی» مدعی شد که ایران درصدد دخالت در انتخابات میاندورهای ۱۵ آبان کنگره آمریکا است و چین، روسیه را نیز در صف متهمین این ادعا قرار داد؛ انتخاباتی که در آن، همه اعضای مجلس نمایندگان و ۳۴ عضو از ۱۰۰ عضو مجلس سنای آمریکا باید انتخاب شوند.
این گمانه ازاینجهت مطرحشده است که جمهوری خواهان فکر میکنند مقامات ایرانی به دنبال اکثریتبخشی به نمایندگان و سناتورهای دموکرات هستند تا از این طریق، یک رئیسجمهور دموکرات در انتخابات آتی روی کار آمده و تعهدات برجامی آمریکا را احیا کند؛ همانگونه که بر این عقیده هستند، چینیها به دلیل جنگ تجاری ترامپ، درصدد تاثیرگذاری بر این انتخابات هستند تا درنهایت، رئیسجمهوری موافق با تجارت با چین عنان قدرت را در دست گیرد.
روسیه هم به همین منوال و از این رهگذر، خواستار به قدرت رسیدن کسی در راس دولت آمریکاست که به پیمانهای دوجانبه میان روسیه و واشنگتن پایبند باشد و بهراحتی آب خوردن، از پیمانهایی همچون معاهده منع تولید موشکهای هستهای میانبرد موسوم به «INF» خارج نشود.
بر اساس نظرسنجیها، احتمال برنده شدن دموکراتها در انتخابات میاندورهای کنگره و درنتیجه، به قدرت رسیدن یک رئیسجمهور دموکرات در دوره بعدی بسیار بالاست و بر همین مبنا، باید منتظر جنگ تبلیغاتی شدید علیه ایران، پس از انتخابات و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری بعدی باشیم. این در حالی است که این اعتراف، نوعی اذعان به ضعف شدید قدرت نرم آمریکاست، چراکه چنین ادعاهایی برای اولین بار در تاریخ این کشور مطرح میشود.
۳- ترامپ برای توجیه حمایت از عربستان سعودی و دیکتاتورهای منطقه و دوشیدن بیشتر آنها نیاز دارد تا ایران را قدرتی جدید در عرصه جنگ تبلیغاتی معرفی کند و حتی بودجههای نمایشی را برای مبارزه با این امر اختصاص دهد. افکار عمومی آمریکا به دنبال فاش شدن مباشرت قبیله سعودی در قتل خاشقجی انتظار دارند که کاخ سفید روابط خود را با کاخ سفید قطع کرده و این کشور را تحریم کند. خب، چه بهانهای برای ادامه روابط با پدرجد تروریستها و فروختن میلیاردها دلار سلاح و تجهیزات نظامی به آنها بهتر از اینکه دولتمردان آمریکایی بگویند اگر از عربستان حمایت نکنیم، ایران همهکاره منطقه میشود و دامنه تروریسم به آمریکا میرسد؟
ترامپ خیلی خوب میداند که مردم کشورش از تروریسم بسیار واهمه دارند و با نشان دادن چهرهای ترسناک از ایران، با یک تیر دو نشان میزند؛ در کنار نجات اقتصاد ورشکسته و بدهکار آمریکا با مستمسک «ایران هراسی»، میکوشد تا به هژمونی روبهزوال خود تنفس مصنوعی هم بدهد.
مهمتر از همه اینکه عمق استراتژیک ایران اسلامی از مرزها فراتر رفته، حلقههای زنجیر مقاومت در یمن، عراق، فلسطین، لبنان و سوریه به دور رژیم صهیونیستی در حال تنگتر شدن است و لذا قرار دادن ایران در جبهه مقابل جنگ تبلیغاتی برای حفظ حیات سلطهطلبانه آمریکا امری حیاتی به نظر میرسد.
۴- واشنگتن از طریق حمایت از گروههای تروریستی و برانداز، پیادهنظام داخلی و پوشش رسانهای گسترده اعتراضات سازماندهی شده، علیالدوام سناریوی «تغییر حکومت» (Regime Change) را در دستور کار قرار داده و بهعنوان یک راهبرد حیاتی پیگیری میکند. اگر از دل سند راهبردی آمریکا، زدن برچسب دخالت در انتخابات میاندورهای کنگره به کشورمان و ایران هراسی بهمنظور تداوم حمایت از آل سعود، برآیندی جز تغییر حکومت در ایران اسلامی مشاهده نشود، درواقع، تمام سیاستهای ضدایرانی واشنگتن زیر سوال میرود، هرچندکه درعمل طرفی نخواهند بست.
بنابراین، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که این برش از سیاست خارجی آمریکا در ادامه تغییر حکومت و بهاصطلاح براندازی جمهوری اسلامی رونمایی شده و تلاش میشود که این بار از طریق مظلومنمایی و قربانی نشان دادن آمریکا، به شکلی منفعلانه استراتژیهای امتحان پس داده و شکستخورده واشنگتن، دوباره در بوته آزمون قرار گیرد؛ آزمونی که نتیجه آن از هماکنون مشخص و سرانجام آن آشکار است.