لبخند و صدای خنده هایش را با هیچ چیز دنیا عوض نمیکنی، از خانه که به بیرون قدم میگذاری دلت که بی اختیار برایش پر میکشد به یکباره مهربانانه هایش را در داخل کیف و جیب لباست پیدا میکنی، با تمام سلولهای وجودت عطر سیبی را که برایت نهاده نفس میکشی! سراغ گرفتنهای لحظه به لحظه اش که ببیند حال دلت به دور از او چطورست ناخودآگاه در یک چشم برهم زدن دلت را برایش تنگ میکند و تو را برای هر چه زودتر به خانه رسیدن و عطر حضورش را نفس کشیدن به تب و تاب میاندازد.
به گزارش ایسنا، چه زیبا واژهای است نام «مادر»! مادر که میگویی چه زیبا با صدا زدن نامش نگاه پرمهرش را به نگاهت میدوزد و گره در گره چشمانت جان دلت را مملو از عشقی بی حد به این فرشته زمینی خدا میکند! چه عجیب نی نی چشمان زیبایش تو را در مهربانیهای بی منهایش غرق میکند، صدا و حضورش عجب مهری به فضای هر کاشانهای میپاشد، چه فداکارانه و پرنجابت همه وجود مادرانه خود را در دلشوره و نگرانی برای تو خلاصه کرده است، بزرگ شدیم و قد کشیدیم دلهره و نگرانیهای او نیز پا به پای ما بزرگ شد و قد کشید، از لحظه احساس تو در وجودش، مادرانههای بی دریغش را به پایت ریخت، برگ برگ دفتر زندگی را که ورق میزنی کنارت لحظه به لحظه، نفس به نفس از مهر مادریش به تو کوتاه نیامد.
با غمت گریست و با شادی هایت خندید، سنگ صبورت بود. قدم به قدم پا به پایت آمد و آمد تا جایی که در همین جا در این نقطه زمین خدا که ایستادهای هنوز هم باز هوایت را دارد، هنوز مراقب توست که مبادا صبح دیر از خواب برخیزی، که مبادا دیر به مدرسه و سرکار و دانشگاهت برسی، که مبادا برنامه امروزت به خاطر بدقولیت لغو شود و هزار و یک مبادای دیگر، مادر است دیگر، اصلا انگار آفریده شده برای دلشوره و نگرانی کودکش، حتی اگر کودکش خود پدر باشد یا مادر فرقی نمیکند.
اصلا انگار خلق شده از خواستههای خود برای خواستهها و آرزوهای تو از همه چیز دنیا دست بکشد، دوستت دارد از آن دوست داشتنهای تمام نشدنی، از آن دوست داشتنهایی که لوس و ننرت میکند، از آن دوست داشتنهایی که هیچ جای دنیا لنگه اش را پیدا نمیکنی، از آن دوست داشتنهایی که فقط فقط منحصر به مادرت است و بس، از آن دوست داشتنهایی که دوست داری فریادش کنی که آهای آسمان و زمین، مادرم بهترین مادر دنیا و فرشته روی زمین خداست! آهای آفتاب، دلت بسوزد مهرت به اندازه مهر مادرم نمیرسد و توای ماه زیبائیت را به رخ نکش که مادرم زیباترین و قشنگترین مخلوق روی زمین خداست و توای ابر و باران هیس اصلا حرف نباشد که در برابر سخاوت مادر کم میآورید.
مادر، فرشتهای که عطر حضور مادرانه اش چه عجیب حال دلت را خوب میکند، شعرهای کودکیت را چه دوست داشتنی برایت با ادای کودکانه دوره میکند، شیطنت بازیهای کودکیت را با چه شوقی با آب و تاب دوباره برایت تجلی گر میشود، دوست داری اصلا فقط بنشینی و او از قصههای کودکیت برایت بگوید و تو فقط نگاهش کنی و به شیطنتهای کودکیت ریسه بروی. از خاطرات نخستین روز دبستانت، از نخستین فصل بهار زندگیت، از نخستین قدمها و نخستین واژههایی که بر زبان آوردی، از نخستین دفتر مشقت بگوید و سر به زانویش بگذاری و با همان شیطنت و لوس شدن برای مادرت بپرسی مامان کمی هم از اذیت هایم بگو یعنی تمام این دوران فقط شیرین کاری و شیطنت بازیم بود و بس؟ و او فقط لبخند بزند و تو تا آخرش را بخوانی که کم هم برایش اذیت نداشتی.
این روزها که بزرگ شدیم و قد کشیدیم حالا ما مراقب حال دل مادر باشیم، مراقب دلهره و نگرانی و دلشوره هایش، مراقب دوست داشتن هایش، مراقب همان سیب سرخی که هر روز در جیب لباس و کیفت میگذارد و تو با تمام سلولهای وجودت طعم دوست داشتن مادرت را نفس میکشی. هوایش را داشته باش که مادر فرشته زمینی تکرار نشدنی خداست. عطر حضور مادر که باشد زندگی موزون است و نمیگذارد آب در دلت تکان بخورد، اصلا انگار هر روز زیر پای مادران تقویم ورق میخورد و روز و شب معنا مییابد.
خلاصه اینکه نفس بکش هوای مهربانی مادر را که مادر یعنی مهر، مادر یعنی جان، مادر یعنی زندگی، مادر یعنی نفس یعنی عشق یعنی دوست داشتن، یعنی نخستین معلم زندگی!